شرق باید توقیف میشد، ساقی قهرمان بهانه خوبی بود!
وب2 باید فیلتر میشد، مصاحبه با رادیو زمانه بهانه خوبی بود!
پ.ن1: دکتر میخواستی انقلاب مخملی به پا کنی هان!؟!
پ.ن2: وبلاگ جدید دکتر عزیزمان، روشنفکر صبور وبلاگستان، کسی که بسیار از او آموختهایم:
http://mhmazidi2.wordpress.com
پ.ن3: سطح درک و فهم آقایون را ببینید!
مهدی said
یک احساسی بهم میگه بلاخره درست میشه .اما کی نمیدونم.
آناهیتا: امیدواریم
سیروس said
Liberté
Sur mes cahiers d’écolier
Sur mon pupitre et les arbres
Sur le sable sur la neige
J’écris ton nom
Sur toutes les pages lues
Sur toutes les pages blanches
Pierre sang papier ou cendre
J’écris ton nom
Sur les images dorées
Sur les armes des guerriers
Sur la couronne des rois
J’écris ton nom
Sur la jungle et le désert
Sur les nids sur les genêts
Sur l’écho de mon enfance
J’écris ton nom
Sur les merveilles des nuits
Sur le pain blanc des journées
Sur les saisons fiancées
J’écris ton nom
Sur tous mes chiffons d’azur
Sur l’étang soleil moisi
Sur le lac lune vivante
J’écris ton nom
Sur les champs sur l’horizon
Sur les ailes des oiseaux
Et sur le moulin des ombres
J’écris ton nom
Sur chaque bouffée d’aurore
Sur la mer sur les bateaux
Sur la montagne démente
J’écris ton nom
Sur la mousse des nuages
Sur les sueurs de l’orage
Sur la pluie épaisse et fade
J’écris ton nom
Sur les formes scintillantes
Sur les cloches des couleurs
Sur la vérité physique
J’écris ton nom
Sur les sentiers éveillés
Sur les routes déployées
Sur les places qui débordent
J’écris ton nom
Sur la lampe qui s’allume
Sur la lampe qui s’éteint
Sur mes maisons réunis
J’écris ton nom
Sur le fruit coupé en deux
Dur miroir et de ma chambre
Sur mon lit coquille vide
J’écris ton nom
Sur mon chien gourmand et tendre
Sur ces oreilles dressées
Sur sa patte maladroite
J’écris ton nom
Sur le tremplin de ma porte
Sur les objets familiers
Sur le flot du feu béni
J’écris ton nom
Sur toute chair accordée
Sur le front de mes amis
Sur chaque main qui se tend
J’écris ton nom
Sur la vitre des surprises
Sur les lèvres attentives
Bien au-dessus du silence
J’écris ton nom
Sur mes refuges détruits
Sur mes phares écroulés
Sur les murs de mon ennui
J’écris ton nom
Sur l’absence sans désir
Sur la solitude nue
Sur les marches de la mort
J’écris ton nom
Sur la santé revenue
Sur le risque disparu
Sur l’espoir sans souvenir
J’écris ton nom
Et par le pouvoir d’un mot
Je recommence ma vie
Je suis né pour te connaître
Pour te nommer
Liberté
(Paul Eluard)
mhmazidi said
آناهيتا جان. باز كه چوبكاری فرمودي. صبور يه كم هستم ولي در مورد روشنفكر هنوز خيلي خيلي خيلي مونده كه بشم.هرچند افتخار بسيار بزرگيه اگه روزی آدم بتونه اسم روشنفكر روي خودش بذاره.
باز هم ممنون از اين همه محبتت.
آناهیتا: دکترجان شکست نفسی می فرمایید. باور کنید این متن چند صفحه ای بود، نمی دونم چرا عوضش کردم. با دلیل و مدرک همه تعریف و تمجیدهارو ثابت کرده بودم!! :دی ایشالا همیشه موفق باشید
Keshvary said
سطح درک را دیدیم ولی نپسندیدیم …
Keshvary said
راستی خانوم دانشور من جسارت کردمو و بعد از این همه دوستی شما رو اد کردم . قابل دونستید اد بفرمایید …
آناهیتا: درود؛ سپاسگزارم
سیروس said
هاها ای نامرد ..
سلام
خب نامردی دیگه چون مرد نیستی دختری 🙂
جواب همه رو داده بودی بجز من 😦
برای همین منم تو وبلاگم بهت لینک نمیدم 🙂
یه چیزی این برفای تو وبلاگت که اومده خیلی ادم دلش برف بازی میخواد پیش ما برف اومده ولی رو کوهاست میشه رفت ولی خیلی سرده
آناهیتا: درود سیروس جان؛ من از کامنت شما چیزی نفهمیدم! چطوری جواب می دادم؟ ولی خیلی ممنونم که دوباره نظر ثبت کردید.
modir said
دنیا همیشه رو یه پاشنه نمی چرخه این فیلترینگ هم زیاد دوام نداره . راستی شما قرار بود در مورد کمپینتون یه توضیحاتی بنویسید . یادتون که نرفته .
آناهیتا: درود مدیر عزیز؛ چه خبر؟ کی برگشتید؟ به قول دکتر مزیدی می گفتید گاوی گوسفندی… / در مورد کمپین هنوز چیزی ننوشتم چون نمی خوام بی محتوا باشه؛ فعلا درحال برنامه ریزی هستیم برای تیم اصفهان، وبلاگ و مطالب. البته این نکته ناگفته نماند که فعالیت کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانینی هست که ممکن است به تضعیف حقوق خانمها بیانجامد. نمی دونم چرا بعضی آقایون فکر می کنند این تیم در مقابل حقوق آقایون قد برافراشته! در حالی که بسیاری از فعالین گروه تغییر برای برابری را آقایون تشکیل داده اند. شادآزاد باشی
سجاد said
ای بابا این دکترم که جا زد به ق-لتر شدن سریع خونشو عوض کرد از این کارش خیلی خیلی بدم اومد احساس کردم که زیر پا نابودش کردن خودشو خورد کرد
اونا همینو می خان اینو می خان که بخاطر این کارای اونا پا پس بکشیم ولی نمی کشیم حالا می خاد که ف-ل-تر باشه یا نباشه اونایی که باید ببینن می بینن
من امشب اعصاب ندارم نمی دونم چرا هر جایی میرم باز به گند کاری های این دولتی ها بر می خورم چقدر باید فحش بدم دیگه
سیروس said
بابا برا شوخی گفتم اون چیزا رو
اون شعر در مورد آزادی بود
معنی شعر رو می نویسم برات :
آزادي
بر روي دفتر هاي مشق ام بر روي درخت ها و ميز تحريرم بر برف و بر شن مي نويسم نامت را.
روي تمام اوراق خوانده بر اوراق سپيد مانده سنگ ، خون ، کاغذ يا خاکستر مي نويسم نامت را.
بر تصاوير فاخرروي سلاح جنگيان بر تاج شاهان مي نويسم نامت را.
بر جنگل و بيابان روي آشيانه ها و گل هابر بازآواي کودکيم مي نويسم نامت را.
بر شگفتي شبها روي نان سپيد روزهابر فصول عشق باختن مي نويسم نامت را.
بر ژنده هاي آسمان آبي ام بر آفتاب مانده ي مرداب بر ماه زنده ي درياچه مي نويسم نامت را.
روي مزارع ، افق بر بال پرنده ها روي آسياب سايه ها مي نويسم نامت را.
روي هر وزش صبحگاهان بر دريا و بر قايقها بر کوه از خرد رها مي نويسم نامت را.
روي کف ابرها بر رگبار خوي کرده بر باران انبوه و بي معنا مي نويسم نامت را.
روي اشکال نوراني بر زنگ رنگها بر حقيقت مسلم مي نويسم نامت را.
بر کوره راه هاي بي خواب بر جاده هاي بي پاياب بر ميدان هاي از آدمي پُرمي نويسم نامت را.
روي چراغي که بر مي افروزد بر چراغي که فرو مي رد بر منزل سراهايم مي نويسم نامت را.
بر ميوه ي دوپاره از آينه و از اتاقم بر صدف تهي بسترم مي نويسم نامت را.
روي سگ لطيف و شکم پرستم بر گوشهاي تيز کرده اش بر قدم هاي نو پايشمي نويسم نامت را.
بر آستان درگاه خانه ام بر اشياي مأنوس بر سيل آتش مبارک مي نويسم نامت را.
بر هر تن تسليم بر پيشاني يارانم بر هر دستي که فراز آيد مي نويسم نامت را.
بر معرض شگفتي ها بر لبهاي هشياربس فراتر از سکوت مي نويسم نامت را.
بر پناهگاه هاي ويرانم بر فانوس هاي به گِل تپيده امبر ديوار هاي ملال ام مي نويسم نامت را.
بر ناحضور بي تمنا بر تنهايي برهنه روي گامهاي مرگ مي نويسم نامت را.
بر سلامت بازيافته بر خطر ناپديدارروي اميد بي يادآورد مي نويسم نامت را.
به قدرت واژه اي از سر مي گيرم زندگي از براي شناخت تو من زاده ام
تا بخوانمت به نام:
آزادي.
آناهیتا: درود؛ حالا خوب شد! از ترستون مجبورم یه جواب همینجوری بنویسم!! شادآزاد باشی :))
ــــ*پائیـــز*ـــــ said
سلام…..
احساس نمی کنید درباره ی آقای کامران نجف زاده اشتباه فکر میکنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه انتقاد سازنده ای دارید می تونید سری به وبشون بزنید:
http://www.najafzadeh.ir
آناهیتا: حاج آقا چه ربطی داشت!؟ البته من فکر نمی کنم در موردش اشتباه فکر می کنم!!!
madjidafshari said
از جمود و خمود آقایان همین بس که وقتی در نیروگاه راه نیفتاده اتمی بوشهر لامپی روشن میشود حاشاو مرحبا میگویندکه عجب پرنور است این لامپ برافروخته به برق اتمی.حال زمانی که به اقایان میگویند فیلترکنید آنرا با فیلتر چراغ فکرشان میسنجند و هر چیزی فراتر از آن را پایین میکشند.
rooznote said
مانده تا برف زمین آب شود…
در نخستین روز میلادی به روزم دوست قدیمی
بابک said
ایشون کی بودند که که از این نجف زاده تعریف کردند؟؟؟؟؟؟؟
عزیزم خودت در اشتباهی. کیه که اونو نشناسه. اصلا اون کیه مگه؟
دوست ندارم این همه حرف پشت سرش گفته بشه. اصلا تو حد این حرفا نیست. بی خیالللللللللل
————————–
آناهیتا عالی بود
موفق باشی
حسین said
منم بادوست خوبم بابک موافقم
مگه این بابا به غیر از تعریف و تمجید ,که ادم یه حال دیگه میشه چه کاری بلده؟
اصلا برید تو بلاگش که اول نظرها کنترل میشه نظر بذارید هرچی میتونید براش هورا بکشید
دست از سر ما هم بردارید چون دیگه مویی نمونده . حاج اقا